نقش پنهان
نویسنده:
محمد محمدعلی
امتیاز دهید
✔قسمتی از متن کتاب :
" من یک ایران تمام عیارم ، فکر می کنم باید شریک غم دیگران باشم وشای دیران مربوط به خودشان است . رفتن به مجلس ختم را ضروری میدانم ولی حضور در مجلس عروسی را نه . وقتی قتلی اتفاق می افتد ، مرگ برایم جذایت بیشتری پیدا می کند . برای همن احمد خان را فرستادم بالای دار . بالای دار نه . عرصه را بهش تنگ کردم تا خودکشی کند ."
"تو خلی یا خودت را زدی به خلی ؟"
بُنمایه رمان “نقش پنهان” نفرینشدگی، بطالت و بیریشهگی یک نسل است. نسلی میراث بر دشمنیها و جنایات گذشتگان که در خواب و خیال و کابوس غرق است.
بیشتر
" من یک ایران تمام عیارم ، فکر می کنم باید شریک غم دیگران باشم وشای دیران مربوط به خودشان است . رفتن به مجلس ختم را ضروری میدانم ولی حضور در مجلس عروسی را نه . وقتی قتلی اتفاق می افتد ، مرگ برایم جذایت بیشتری پیدا می کند . برای همن احمد خان را فرستادم بالای دار . بالای دار نه . عرصه را بهش تنگ کردم تا خودکشی کند ."
"تو خلی یا خودت را زدی به خلی ؟"
بُنمایه رمان “نقش پنهان” نفرینشدگی، بطالت و بیریشهگی یک نسل است. نسلی میراث بر دشمنیها و جنایات گذشتگان که در خواب و خیال و کابوس غرق است.
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1392/03/12
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نقش پنهان
متشکرم khar tu khar گرامی 8-) بابت همه چیز:baaa:
اشعاری از مولوی که نویسنده بر پیشانی رمان گذاشته است: “هرکه او بیدارتردر خوابتر/ هست خوابش زبیداری بتر/ جان همه روز از لگدکوب خیال/ وز زیان و سود وز خوف زوال/ نه صفا میماندش نه لطف و فر/ نه به سوی آسمان راه سفر.
مولوی در این اشعار وصف حال انسانهایی را میکند که بیداریشان، از کثرت خیال، دردناکتر از خواب کابوسناک است. اینان جانهایی دارند لگدکوب خیال. روانهایی آشفته از اندیشههای پریشان، ذهنهایی مشغول به سود وزیان و دربند خوف زوال که به ناچار “صفا و لطف و فر” جانها میستاند و گشادگی و شکفتگی را از آنها دریغ میدارد. یکچنین بیداری که آلوده خیالاتی چنین سهمناک باشد، به حقیقت از خواب ناخوشی و کابوسدار “بتر” است.
خیلی جالب بود برام :x